اندر احوالات ما
جون دلم برات بگه که مامانی رخساره ٢ هفته پیش که اگه اشتباه نکنم ٤ یا ٥ آذر ماه بود بلاخره در بیمارستان ابن سینا عمل کرد و خدا را شکر حالا حالش خیلی خوبه؛ البته حسابی ضعیف شده ولی انشالله که به زودی روبراه میشه . آخر هفته که مامانی رخساره مرخص شد من و شما و خاله و بعد هم بابایی رفتیم خانه مامانی و بابا هم شب آمد. شما که حسابی آتیش سوزوندی و پسر بودن خودت را هم مدام به سبا ثابت میکردی بعد از ظهر آن روز عموم و زن عمو منیرم آمدند عیادت مامانی که تا زن عموم را دیدی دویدی جلو و گفتی سلام(اینم قیافه من آن موقع بود یه زن عمو زن عمویی هم میگفتی که بیا و ببین موقع رفتنشون هم عمو محمودم از پایین صدا زد منیر ...